هر روز، ما برای تصمیم گیری آگاهانه به تجربیات گذشته خود تکیه می کنیم. وقتی در ترافیک گیر کرده ایم، به سرعت در مورد تغییر مسیرها بحث می کنیم. اطلاعات مهمی مانند روز هفته، زمان و شرایط ترافیک گذشته را به خاطر می آوریم. ما از این اطلاعات برای تعیین اینکه کدام مسیر احتمالاً در آن لحظه شلوغ کمتری دارد استفاده می کنیم.
این فرآیند فکری نمونهای از «استنتاج آماری» است که در آن بر اساس دادههای قبلی نتیجهگیری میکنیم. دانشمندان زمانی بر این باور بودند که استفاده از استنتاج آماری برای تصمیم گیری آگاهانه یک ویژگی منحصراً انسانی و مشابه زبان است. با این حال، تحقیقات اخیر این مفهوم را به چالش کشید. تحقیقان نشان دادن که کلاغ ها مهارت های استدلالی چشمگیر بر اساس استنتاج آماری دارد.
محققان دانشگاه توبینگن در آلمان نشان میدهند که این پرندگان میتوانند درک کنند که چگونه یک انتخاب ممکن است در یک زمینه بهینه باشد اما در شرایط دیگر نه. این کمی شبیه به اینکه چگونه یک مسیر ترافیکی ممکن است انتخاب اصلی روز دوشنبه باشد، اما نه در یک شنبه. آنها یافته های خود را در مجله Current Biology منتشر کردند.
محققان دو کلاغ را آموزش دادند تا 9 شکل را با احتمال دریافت غذا (از 10٪ تا 90٪) مرتبط کنند. هنگامی که تصویر بر روی صفحه نمایش ظاهر شد و کلاغ با نوک زدن به آن پاسخ داد. محققان با توجه به احتمال مرتبط به کلاغ پاداش دادند. به عنوان مثال، اگر یک کلاغ به تصویر صلیب که «احتمال 20 درصد» اختصاص داده شده بود نوک زد، محققان 20 درصد مواقع به آن غذا می دادند.
سپس، کار پیچیده تر شد. به جای چشمک زدن یک علامت، دو علامت روی صفحه ظاهر می شود. اکنون، کلاغ باید انتخاب میکرد که به کدام تصویر پاسخ دهد. آنها هشت ثانیه فرصت داشتند تا این کار را انجام دهند. اگر کلاغها از استنتاج آماری واقعی استفاده میکردند، محققان انتظار داشتند که شکل با بیشترین احتمال پاداش را نوک بزنند.
به عنوان مثال، اگر تصویر متقاطع (به احتمال 20٪ اختصاص داده شده) با شکل دیگری (مثل مربع) با احتمال 50٪ ظاهر شد، کلاغ باید مربع را انتخاب کند. با این حال، اگر ضربدر 20٪ با شکلی همراه با احتمال 10٪ پاداش ظاهر شود، ضربدر انتخاب بهتری است.
اگر کلاغها بهطور تصادفی نوک میزنند و آگاهانه تصمیم نمیگیرند، انتظار داریم در 50 درصد مواقع انتخاب درستی داشته باشند. در عوض، هر دو کلاغ در 76 درصد مواقع شکل بهینه را انتخاب کردند.
علاوه بر این، به نظر میرسید که کلاغها بلافاصله «بازی» را درک کردند. در طول حدود 5000 آزمایش، عملکرد آنها بهبود نیافت. آنها همچنین به راحتی اطلاعات را حفظ کردند. آنها یک ماه بعد، بدون هیچ یادآوری یا آموزش اضافی، عملکرد خود را حفظ کردند.
زمانی که اختلاف احتمالات بین گزینهها بیشتر بود، کلاغها در انتخاب درست بهتر عمل کردند. به عنوان مثال، زمانی که با یک انتخاب بین 50% و 10% شانس پاداش مواجه میشوند، عملکرد بهتری نسبت به زمانی که احتمالات نزدیکتر بودند، مانند 50% در مقابل 40% داشتند. این یافته نشان می دهد که آنها درک احتمالات شدید را آسان تر می دانستند
محققان برای درک چگونگی تصمیم گیری کلاغ ها یک گام فراتر رفتند. آنها میخواستند بفهمند که آیا کلاغها به سادگی شکلی را انتخاب میکنند که:
برای کشف این ایده، محققان دو محرک جدید را در آزمایش دوم معرفی کردند: یکی با احتمال 80 درصد دریافت پاداش و دیگری با احتمال 40 درصد. در طول آموزش، محققان به کلاغها این انتخاب را با شانس 40 درصد دو برابر بیشتر از انتخاب با شانس 80 درصد نشان دادند. این تنظیم باعث شد که اگر کلاغها همیشه گزینه 40% را انتخاب میکردند. آنها همان تعداد پاداش دریافت میکردند که انگار همیشه گزینه 80% را انتخاب میکردند.
در طول آزمایش، هر دو کلاغ به طور مداوم گزینه 80% را انتخاب کردند که نشان دهنده توانایی آنها در مقایسه احتمالات به جای تمرکز صرف بر روی فراوانی پاداش است.
این به مهارت آماری ختم نمی شود. کلاغها میتوانند چهرهها و دانشمندانی را که در گذشته آنها را برای تحقیق دستگیر کرده بودند، تشخیص دهند. کلاغ ها همچنین ابزارهایی مانند ساختن “قلاب” از چوب برای استفاده مجدد بعدی، ایجاد می کنند. وقتی کلاغی چشمش را به سمت شما میگرداند، صرفاً نگاه نمیکند. آن نیز در حال محاسبه است.