اثر ابهام نشان میدهد که چگونه ما تمایل داریم از گزینههایی که به نظر ما مبهم یا اطلاعات گمشده اند، اجتناب کنیم. ما از عدم قطعیت بیزاریم. بنابراین تمایل بیشتری به انتخاب گزینه ای داریم که در آن احتمال دستیابی به یک نتیجه مطلوب مشخص است. بنابراین از سوگیری ابهام فرار می کنیم.
تصور کنید که در بحبوحه ثبت نام دوره های دانشگاه هستید. شما در حال برنامه ریزی برای گذراندن یک درس انتخابی هستید و چند گزینه برای بررسی دارید. برای اطلاع بهتر از تصمیم خود، تصمیم می گیرید به صورت آنلاین نظرات اساتیدی را که به دو انتخاب برتر شما آموزش می دهند، جستجو کنید. فرض کنید یکی از اساتید نمره متوسطی داشته باشد، در حالی که دیگری هنوز رتبه ای ندارد زیرا این ترم اول تدریس آنها در مدرسه شماست.
در این سناریو، اکثر افراد تمایل دارند درس تدریس شده توسط استاد را با نمره متوسط انتخاب کنند. علیرغم این واقعیت که بررسیهای آنها چندان عالی نیست. ما احساس بهتری میکنیم که دقیقاً بدانیم در چه چیزی قرار داریم. ما می ترسیم که در یک دوره آموزشی با استادی که چیزی در موردش نمی دانیم شرکت کنیم. در صورتی که او معلم بدی شود. با این حال، با ایمن بازی کردن، خطر از دست دادن یک دوره فوقالعاده توسط یک معلم عالی را داریم. هنگام تصمیم گیری از این قبیل، اغلب فراموش می کنیم که به این احتمال که نتیجه ریسک می تواند واقعاً مثبت باشد، وزن یکسانی قائل شویم.
اثر ابهام می تواند ما را از توجه مساوی به دو گزینه قابل دوام و در نتیجه تصمیم گیری های غیربهینه باز دارد. ما ممکن است به طور خودکار در برابر چیزی تصمیم بگیریم که صرفاً بر اساس این واقعیت است که احساس می کنیم اعتماد به ناشناخته ها بسیار خطرناک است. تسلیم شدن در برابر این سوگیری شناختی ما را از بهره مندی از مزایای بلند مدت تصمیمات پرخطرتر باز می دارد.
در حالی که اثر ابهام مشابه مفهوم ریسک گریزی[1] است، این دو سوگیری بر اساس میزان اطلاعاتی که تصمیم گیرنده دارد متمایز می شوند. اثر ابهام زمانی رخ میدهد که احتمال یک نتیجه معین را فقط برای یکی از گزینههای موجود بدانیم. در همین حال، ریسک گریزی زمانی اتفاق میافتد که هر دو احتمال را بدانیم اما همچنان به سمت گزینهای با بازده کمتر اما احتمال موفقیت بیشتر میکشیم. در هر دو مورد، بیزاری ما از انتخاب گزینه هایی که آنها را مخاطره آمیز می دانیم، می تواند توانایی ما را برای گرفتن بهترین تصمیمات محدود کند.
اثر ابهام میتواند بر انتخابهای کوچکی که در زندگی روزمره ما انجام میشود تأثیر بگذارد، اما بر تصمیمگیری در مقیاس بسیار بزرگتری نیز تأثیر میگذارد. این امر میتواند باعث شود که نهادهایی مانند مدارس، شرکتها و دولتها به جای ارائه سیاستها یا برنامههای جدید با پتانسیل بهبود، به سیستمهای شکست خورده متعهد بمانند. این به این دلیل اتفاق میافتد که اگرچه این تغییرات میتواند سیستم را بهبود بخشد، اما ممکن است همه چیز به بیراهه برود و در نهایت منجر به بدتر شدن وضعیت ما نسبت به زمانی شود که شروع کردیم. حتی اگر سیستم فعلی بهینه نباشد، پایبندی به آن نسبت به اجرای تغییر احساس امنیت بیشتری می کند، زیرا درک شده و مسیر آن قابل پیش بینی تر است. نادیده گرفتن این درخواستها برای اقدام با تصمیمگیری در برابر ریسک، میتواند هزینه زیادی برای موسسات و افرادی که قرار است از آنها سود ببرند، داشته باشد.
کاربران اغلب به سمت محصولات دیجیتال با رابطها و ویژگیهای آشنا گرایش پیدا میکنند، حتی اگر محصولات جدیدتر یا کمتر آشنا ممکن است عملکرد یا کارایی بهتری ارائه دهند. این به این دلیل است که ابهام در یادگیری یک سیستم جدید یا تطبیق با ویژگی های ناآشنا آنها را از بررسی گزینه های بالقوه برتر باز می دارد. همین موضوع برای زمانی که یک محصول دیجیتال تحت به روز رسانی های قابل توجهی قرار می گیرد، صدق می کند. کاربران ممکن است در برابر پذیرش نسخه جدید مقاومت کنند و در مورد آنچه ممکن است تغییرات به همراه داشته باشد مردد باشند.
همانند سایر سوگیری های شناختی، چندین نظریه پشت این وجود دارد که چرا اثر ابهام رخ می دهد. یکی این است که “قاعده سرانگشتی[2]” برای تصمیم گیری سریع و بی دردسر و حل مسئله مفید است. دیگری این است که سطوح بالاتر بیزاری از ابهام[3] باعث می شود افراد این سوگیری را بیشتر نشان دهند.
در واقع اثر ابهام نتیجه یک اکتشافی است که برای تسهیل تصمیمگیری استفاده میشود. مانند سایر روش های اکتشافی، اثر ابهام به عنوان یک راهنما برای توصیف یک رویکرد کلی برای حل مسئله عمل می کند. این استراتژی به طور خودکار و بدون زحمت اتفاق می افتد و به شما کمک می کند تا سریع به نتیجه برسید. اکتشافی ها تا زمانی که داشته اند دوام آورده اند زیرا اغلب اوقات حق با آنهاست. با این حال، با استفاده از آنها، خطر نتیجهگیری نادرست یا نادرست را داریم، زیرا نمیتوانیم منطق و استدلال را درگیر کنیم.
تا حدی، اثر ابهام یک پاسخ تطبیقی است. مردم گزینههایی را ترجیح میدهند که احساس میکنند از آنها به خوبی آگاه هستند، به گزینههایی که فکر میکنند بیش از حد به تخیل آنها واگذار میشود. این میتواند برای اجتناب از گزینههایی که واقعاً اطلاعات کمی در مورد آنها داریم مفید باشد. حتی بهتر از آن، اثر ابهام می تواند ما را به جستجوی اطلاعات بیشتر در مورد گزینه مبهم سوق دهد تا تصمیم آگاهانه تری بگیریم.
بگویید دو گزینه در اختیار شما قرار می گیرد. احتمال اینکه اولین گزینه به یک نتیجه مطلوب منجر شود مشخص است. در مقابل، احتمال گزینه دوم منجر به نتیجه مذکور ناشناخته است. اگر به گزینه قبلی تمایل دارید، رفتاری را نشان میدهید که به آن بیزاری از ابهام گفته میشود. این بیزاری از ابهام است که باعث ایجاد اثر ابهام می شود.
اگرچه آنها شبیه یکدیگر هستند، اما ابهام گریزی و ریسک گریزی دو رفتار متمایز هستند. برای درک دقیق مفهوم ابهام گریزی، مهم است که بین آنها تفاوت قائل شویم. ریسک گریزی در شرایطی اتفاق می افتد که احتمالات گزینه های مختلف که منجر به نتایج معینی می شوند مشخص است. در این موارد، کسانی که ریسکگریزتر هستند، گزینهای را انتخاب میکنند که بازدهی کمتری را به همراه داشته باشد، زیرا احتمال موفقیت بیشتری نسبت به گزینهای با پتانسیل بازده بیشتر دارد.
برای جلوگیری از محدود کردن خود، باید یاد بگیریم که انگیزه اولیه خود را نادیده بگیریم تا از گزینه ها و موقعیت های مبهم جلوگیری کنیم. مانند هر اکتشافی، اولین گام برای انجام این کار، شناخت وجود و تأثیر آن بر تصمیمگیری است.
بخش عمده ای از اجتناب از اثر ابهام، تمایل به صرف زمان برای تصمیم گیری است. اکتشافی به ما این امکان را می دهد که بدون زحمت و خودکار تصمیم گیری کنیم. ما در یک روز با اطلاعات بسیار و انتخاب های زیادی روبرو هستیم که این می تواند راهی کارآمد برای تخصیص منابع ذهنی ما باشد. با این حال، تصمیمات خاص سزاوار تلاش بیشتری هستند. گزینه کمتر مبهم ممکن است در ابتدا مطلوب تر به نظر برسد، اما ممکن است در واقع کمتر از آنچه فکر می کنید در مورد آن بدانید.
تنظیم مجدد وضعیت می تواند مفید باشد. این ممکن است نشان دهد که گزینه کمتر مبهم آنقدر که به نظر می رسید برتر نیست. علاوه بر این، هنگام ارزیابی گزینه مبهمتر، مهم است که نه تنها بر روی آنچه ممکن است اشتباه باشد، بلکه بر روی آنچه میتواند درست پیش رود نیز تمرکز کنید. وقتی با ابهام مواجه می شویم، تمایل داریم بدترین سناریو را تصور کنیم، و فراموش می کنیم که احتمال یکسانی وجود دارد که نتیجه می تواند بهترین سناریو باشد.
[1] risk aversion
[2] Rule of thumb
[3] Ambiguity aversion